رفیق جانم سلام *
مینویسم نامه شبانه ام را
درسته که نامه نوشتن منسوخ شده
ولی من این رسم دیرین را دوست دارم
امکان دیدنت همیشه میسر نیست ولی خدا را شاکرم
که حضورت همیشه سرسبزترازبید مجنون است
و باز سپاس که نوشتن را بلد شدم تا اندوه فراق را تسکینی باشد
بر روی دل سفید کاغذ گرته عشق تورا می ریزم
وبه کلمات لحظه سکرآوری هدیه میدهم و
با تو بودن را با احساسی دیگر درمی یابم
بقول سهراب از" روزی که آمدی محیط فکرم با طراوت شد"
و باتو نگاهم طعنه میزند به سروسهی دل را به چشمان تو سپردم و
با آغوش توست که زیبایی دشت به رخوت و مستی دل می سپارد
زندگی باتو ترنمی دارد شیرین